Never Back Down

جایی برای شخص من...

Never Back Down

جایی برای شخص من...

عنوانی ندارد!

آدما به مرحله ای از زندگی میرسن که دیگه حرفاشون روی کاغذ و وبلاگ نمیاد

حرفا جمع میشه روهم تلمبار میشه به اتیش کشیده میشه دود میشه تموم میشه...



نمیدونم چرا حرفام نمیاد روی دستام که بنویسم! سالنامه ها سال تا سال خالی میمونن و دل من سال تا سال پُر تر...


حس خوبی نیست

همین

دی ماه نوشت

انقدر که همه چی خوب بوده دستم به نوشتن نرفت

دلم برای احساسات گذشته ام که پاک شدن تنگ شده

احساساتی برای شخص خودم

تو شخص من شدی و من حالا کلی حرف نگفته دارم توی این هوای سرد...

من حرف دلم رو به دریا میزنمو تو حرفاتو خالی میکنی توی سیگار دستت

فرق منو تو توی جنسمونه

من یه زن ظریف که دنیاش و اینده زندگیش تویی

تو یه مرد قوی که چشمات دلتو لو میده و فکرش شده من ...


تو گرمای خونه من تو این هوا و من گرمای دلت!

بهاری نوشت

همونجوری که خاطرات از ذهنم رفتن اینجاهم فراموشم میشه!

ولی دلم برای تک تک اون 5 سال نوشته که پاکشون کردم تنگ شده.کاش اینکارو نمیکردم!

دستم به قلم نمیره که بنوسیم اینجا فقط گاهی میام که به خودم یه چیزایی رو یاد آوری کنم...

روزهای بهاری داره میگذره به خوبی 

همه چی خوبه و امیدوارم تا اخرش هم خوب باشه.


بارون

امشب
من و آسمان چه زیبا عاشقی میکنیم...
وقتی که همه ی تو میشود باران و میبارد به من ...

قدردونی

قرار نیست که همیشه همه چیز بد باشه!

وقتی یکی هست که قراره تا اخر عمرتو باهاش سر کنی

وقتی بغلت میکنه و میگه "غصه نخور دیوونه کی دیده شب بمونه؟"

همون لحظه س همون موقع که قلبت میتپه و آروم میشه...

همون موقع س که محکم بغلش میکنی و میگی تا ابد هر روزو شب میخامتو دوستت دارم...

حتی بیشتر از همین 1 ثانیه پیشو کمتر از 1 ثانیه بعد...


باید قدر این جور همسر هارو دونست

اینجور مردا 

اینجور زنا

: )